سفارش تبلیغ
صبا ویژن
علم را با عمل همراه باید ساخت ، و آن که آموخت به کار بایدش پرداخت ، و علم عمل را خواند اگر پاسخ داد ، و گرنه روى از او بگرداند . [نهج البلاغه]
مشخصات مدیروبلاگ
 
دست به قلم[283]
زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست هرکسی نغمه خود خواند و از صحنه رودصحنه همواره به جاست خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
در سوگ آفتاب(امام سجادع)[1] ارشیو آبان ماه 85[1] آرشیو آذر ماه 85[9] آرشیو دی ماه 85[9] آرشیو بهمن ماه 85[16] آرشیو اسفند ماه85[10] آرشیو فروردین ماه86[7] ارشیو اردیبهشت ماه86[6] آرشیو خردادماه86[11] آرشیو تیر ماه86[5] آرشیو مرداد ماه86[7] آرشیو شهریور ماه86[8] آرشیو مهر ماه86[2] آرشیو آبان ماه 86[4] ارشیوآذر ماه86[4] آرشیودی ماه 86[5] آرشیو بهمن ماه 86[3] آرشیو اسفند ماه 86[5] آرشیو فروردین ماه 87[6] آرشیو اردیبهشت ماه 87[8] آرشیو خردادماه 87[1] آرشیو تیر ماه87[5] آرشیو مرداد ماه 87[5] آرشیو شهریور ماه 87[2] آرشیو مهر ماه 87[2] آرشیو آبان ماه87[4] آرشیو آذر ماه 87[3] آرشیو دی ماه سال 87[11] آرشیو بهمن ماه 87[2] آرشیو اسفند ماه 1387[2] آرشیو فروردین ماه 88[2] آرشیو اردیبهشت ماه 88[3] آرشیو خرداد ماه 88[1] آرشیو تیر ماه 88[2] آرشیو مرداد ماه 88[2] آرشیو شهریور ماه 88[1] آرشیو مهرد ماه 88[1] آرشیو آبان ماه 88[2] آرشیو آذر ماه 88[11] آرشیو دی ماه 88[1] آرشیو بهمن ماه 88[4] آرشیو اسفند ماه 88[2] آرشیو فروردین ماه 86[1] آرشیو اردیبهشت 89[1] آرشیوخرداد ماه 89[2] آرشیو شهریور ماه 89[2] آرشیو مهر ماه 89[3] آرشیو آبان ماه89[2] آرشیوآذر ماه 89[5] آرشیو دی ماه 89[4] آرشیو بهمن ماه89[3] آرشیو اسفندماه89[6] آرشیو فروردین ماه 90[3] آرشیو اردیبهشت ماه 90[1] آرشیو خرداد ماه 90[5] آرشیو تیر ماه90[1] آرشیو مرداد ماه 90[1] آرشیو شهریور ماه90[2] آرشیو مهر ماه 90[2] آرشیو آبان ماه 90[3] آرشیو آذر ماه90[3] آرشیو دی ماه 90[5] آرشیو بهمن ماه 90[4] آرشیو اسفند ماه 90[2] آرشیو فروردین ماه 91[3] آرشیو اردیبهشت ماه 91[6] آرشیو خرداد ماه 91[2] آرشیو تیر ماه 91[3] آرشیو شهریورماه 91[1] آرشیو مهر ماه 91[1] آرشیو آبان ماه 91[3] آرشیو آذرماه 91[1] آرشیو دی ماه 91[1] آرشیو بهمن ماه 91[1] آرشیو اسفندماه 91[1] آرشیو اردیبهشت ماه 92[1] آرشیو خرداد ماه 92[1] آرشیو مردادماه 92[3] آرشیو شهریور ماه 92[3] آرشیو مهر ماه 92[4] آرشیو آبان ماه 92[5] آرشیو آذر ماه 92[4] آرشیو اسفند ماه 92[1]
لوگوی دوستان
 

پیوند دوستان
 
عاشق آسمونی فصل ا نتظار بوستان نماز پایگاه خبری تحلیلی فرزانگان امیدوار وبلاگ شخصی محمدعلی مقامی شکوفه نرگس بندیر سجا ده ای پر از یاس پاییزی سرای اندیشه پر پرواز ----=>گوناگون<=---- ستاره دریایی ستاره کو شو لو تفحص شهدای(شرهانی) یگان محمدگل .:: رایحه ::. یا د د اشت ها ی شخصی خو د م . حمایت مردمی دکتر احمدی نژاد آقاشیر شلمچه امام مهدی (عج) اسوه ها گفتگوی دوستانه کالبد شکافی جون مرغ تا ذهن آدمیزاد ! یادداشتها و برداشتها جـــیرفـــت زیـبا سردار عاشق .: شهر عشق :. رویای شبانه بوی سیب BOUYE SIB قصه بچه بسیجی ایران اسلامی رمز موفقیت تیشه های اشک منطقه آزاد از تبار آسمان رند سیاست وبلاگ تخصصی فیزیک پاک دیده welcome to my profile به‌دونه S&N 0511 توشه آخرت به نام وجود باوجودی حسام سرا عشق الهی پیمان دانلود غدیریه تکبیر فصل آگاهی جهاد همچنان باقی است محمد کوچولو فاطیما چفیه وجنات تجری من تحتها الانهار هرچه می خواهد دل تنگت بگو به دادم برس منتظران مهدی(عج) یار کارگر علمدار دین خط بارون یاور 313 لــــیلی وبلاگ گروهی جبهه جهادگران مجازی قافله شهداء سفرهای عاشقانه آرامش جاویدان در پرتو آموزه های اسلام هیئت حضرت علی اکبر(ع) حب الحسین اجننی احساس ابری ثانیه ها... پیامبر اعظم پیامبر اعظم(صلی‏الله‏علیه‏وآله‏وسلم) عدل الهی Divine Justice فقط من برای تو یادداشتهای روزانه رضا سروری عطاری عطار جمهوریت گروه منتظران مهدی .:: گاواره ::. تخیّلات خزان‌زده یک برگ بید صمیمی با خواهرم بسوی ظهور در قلمرو سکوت امید تعقل و تفکر رسم دوستی شیعه مذهب برتر همسفر عشق دهاتی دکتر علی حاجی ستوده قلب خـــــــــــــــــــــــــــاکی آبدارچی پشت خطی.. تنها بازمانده تنها بازمانده نسیم وحی خط سرخ شهادت تنهاترین سردار عشق طلاست سخنان حکیمانه یک پسر دیوانه! خانه اطلاعات آقای آملی لاریجانی عدالت و عادل کجاست؟ قاضی مالخر خاطرات باور نکردنی یک حاج اقا حزب اللهی مدرنیته دیـــــــار عـــــــاشـقـــــان نامه ی زرتشت اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار مسعود رضا نژاد درد دل با خدا صحرا پله...پله...تا خدا! مسیح 313 بانک کتب و مقالات مدیریت پروژه بی سرزمین تر از باد راز و نیاز با خدا خلوت تنهایی داغ عشق احسن ساقی دلتنگی.تنهایی.مهربونی شهادت عموم زیبایی سایه خداوند بر کهکشانهاست گاه به گاه وبلاگ ایران اسلام تابه کجا اینچنین عرفان خوش نظر داستان و راه های توحید جویان بزرگ منتظر حواب ..:: نـو ر و ز::.. جاده خدا تک ستاره هیئت مجازی علی جان حرفای خودمونی من بهارستان بهجان / behjan شیرازی ها ((مجمع شیرازی های مقیم اینترنت )) کریمه اهل بیت باسیدعلی‏تافتح‏قدس‏ومکه بازی بزرگان بازی بزرگان ثقلین رادیوی نسل برتر کسی که مثل هیچکس نیست ازدواج موقت وچالش ها شمیم وصال شمیم وصال معبر عصر انتظار تقاطع چهاردیواری پنجره شبکه علمی حکمت (شهرک مسعودیه) سلما عرفان نسل سومی ا نجمن ستاره های ایرونی ستاره کوشو لو بابای دوست داشتنی آهستان کربلای 6 باز مانده تنها بازمانده تنها شیعیان اهل سنت واقعی اسرار موفقیت یه فلش کار بسیجی بی یار حسن مجتبی نقد مفید مروارید سرخ یادداشت های دیده بان نجف زاده(یاداشت های یک حبرنگار) دلنوشته های دختر شهید فصل آگاهی خاکریز حسن مجتبی بهترین ها طهور اکبر طریق عشق شهید ولایت راهیان نور درد دل با امام زمان شهید سید محمد شریفی جامی از فرهنگ هزار و یک شب وحیدپ اسراییل باید از بین برود در دل نهفته ها عقیدتی ، سیاسی پایگاه بسیج حضرت صاحب الزمان علیه السلام تا شکوفه ی عشق اینک از حال به آینده پلی باید زد....... کانون مهدویت دانشجویان ایران نکته هایی از کتاب مقدس عطش عاشقان علی سبلان سنگ شکن ساقی بده بشارت.... غربت شلمچه فرا خوان مظلومیت غزه فصل انتظار میوه‌ی ممنوعه نشانه تالار اهل البیت یا رب الحسین کلام وحی پایگاه فرهنگی مذهبی بنیان طراوت باران

دانشجوی رشته حسابداری دانشگاه اصفهان

بچه تهرون و خیلی خوش تیپ اصلا بین همه بچه ها معروف بود به اینکه سرسخت ترین دختر هایی که بسیار در عقائدشون محکم بودند را گول میزد و باهاشون رابطه ایجاد میکرد.

علی اقا میگه یه روز اومدم از خوابگاه بیرون  به طرف دانشگاه راه افتادم

نزدیک های دانشگاه که رسیدم دیدم یکی از دختر هایی که هم دانشگاهی ما بود دیدم داره اونور خیابان رد میشه پیش خودم گفتم  از بیکاری که بهتره من باید با این دختر رابطه داشته باشم

راه افتادم دنبالش چند تا حرف زدم بهش دیدم نه خیلی محکمه

دیگه ارادم را جزم کردم که باید شکستش بدم از هر طریقی که میشد یک دختر را گول زد و تو  عقائد و قلبش رسوخ کرد وارد  شدم دیدم نه بابا این خانم مثل بعضی ها ساده نیست

یه خرده دیگه ادامه دادم حال نداشتم

یادم اومد بابا فردا پس فردا با بچه ها عازم سفر به مشهدهستیم

اونجا جا برای خوشگذرانی زیاده

به خودم گفتم بابا علی اینهمه از این کار ها کردی

 دو روز دیگه میخوای بری امام رضا(علیه السلام) بیا به خاطر امام رضا (علیه السلام)این یکی رابی خیالش

ولی دل علی آقا تو متانت و زیبایی و سنگینی این دختر مونده بود و واقعا پیش خودش گفت گزینه خوبی بود برای زندگی دائمی واقعا  دختر  خوبی بود

اون روز گذشت و تو ذهن علی فقط تصویری از اون دختر مونده بود و اینکه ای کاش میشد آدرسش را پیدا میکردم برای گزینه های ازدواجم و تو همین ذهن و خیال گذشت

تا اینکه سفر امام رضا (علیه السلام)جور شد و آقا  امام رضا(علیه السلام) علی را طلبید

همه بچه ها خوشحال عازم سفر علی هم با دوستانش حرکت تا رسیدند  مشهد و رفتن حرم آقا

علی وارد حرم شد دید سرو صدا همه گریه و خلاصه سر آقا شلوغه

 یه خرده به درددلهای مردم با آقا گوش داد دید یکی پول می خواد ,یکی زن میخواد, یکی کربلا می خواد,یکی کار خوب و پر درآمد می خواد

علی آقا هم نه گذاشت و نه بر داشت به آقا اینطوری گفت:

آقا یکی پول می خواد

یکی کربلا میخواد

یکی زن می خواد

یکی کار خوب می خواد

آقاااااااااااااا من همه اینها رایکجا میخوام 

 خلاصه کمی توسل و گریه صادقانه و درد دل با آقا

چند ماه از سفر حج فقرا گذشته بود که علی آقا اومده بود تهران

میگهیه روز که تو خونه بودم دیدم در زدند رفتم در را باز کردم دیدم آقایی محترم و شیک پوش

گفتم بفرمایید:پرسید علی آقا؟؟

گفتم بله بفرمایید

دیدم مرد شروع کرد به گریه کردن

آقا چی شده؟؟؟حالتون خوبه؟

دیدم چیزی نمیگه رفت یه خرده عقب تر دیدم خانمش را صدا زد

زهرا بیا زهرا بیاااااااااااا

دیدم خانمی اومد تا منو دید با شوهرش نشستند در خونه و گریه و زاری

منهم با خودم می گفتم خدایا چی شده؟؟چرا اینطوری می کنند؟؟؟

پرسیدم آقا اینطوری خوب نیست بیایین تو!!

اومدند تو خلاصه آرامشون کردم گفتم میگید حالاچی شده یا نه؟

دیدم مادره که نمی تونه صحبت کنه از فرط گریه

ولی مرده آرام آرام گفت:

من دختری داشتم  23 ساله چند ساله که مبتلا به سرطان خون شده

همه جا بردیم دکتر.بردیم آلمان هر دکتری که رفتم جواب رد دادند

مونده بودم چه کنم

خلاصه از همه جا موندم واومدم امام رضا و طلب شفای دخترم رااز آقا کردم 

آقارا قسم دادم به جون مادرش فاطمه زهرا(سلام الله علیها)  ایام فاطمیه هم بود

یه روز خیلی با خانمم گریه کردیم و خوابمون برد

دیدم تو حرم امام رضاییم و شلوغه .دیدمه همه به ما نگاه می کنند گفتند پاشو آقا داره میاد بهدیدنتون

آقا اومد گفت سلام دادم و جواب داد و آقا گفت چرا نشستی بلند شو برو دخترت را شفا دادیم

برین بیمارستان دخترت حالش خوب شده گفتم یا امام رضا و افتادم به دست وپای آقا

وقتی آقا مارا نوازش کرد فرمودند :وقتی کار شیعه ما گیر می کنه چرامیریدپیش نامحرم ها بیایید پیش خودمون

آقاراه افتادند که برن ما هم گریه می کردیم دیدم آقا برگشت فرمودند:

راستی فلانی می خوای یه داماد خوب برات معرفی کنم

ما هم باالتماس عرض کردیم آقا چه دامادی بهتر از اونی که شما معرفی کنید

آقا فرمودند که میرید تهران به فلان آدرس پسری هست به اسم علی به او بگید که آقا  جواب سلام صادقانه ات را داد و اینکه  ما حاضریم دخترمان را به تو بدهیم اگه راضی شد پسر خوبیه به او بدهید دخترتون را

و ما هم اومدیم

حالا علی آقا بیا دختر ما را ببین اگه  خوشت اومد و پسندیدی

مادر خدمتیم

من هم که لرزه تمام وجودم را گرفته بود گفتم چشم میام

آدرستون را لطف کنید

دیدم آدرس اصفهانه

گفتم چشم میام

 مدتی گذشت وروزی رفتم خونه شون

نشستم و خیلی پذیرایی کردند و قرار شد که عروس خانم بیاد و ما اون را ببینیم

منتظر بودم که بیاد

دختره اومد صورتش را پوشانده بود و چایی را آورد وقتی اومد روبروی من و من کامل صورتش رادیدم

دیدم یا امام رضااااااااااااااااااااااامام رضااااااااااااااااااااااامام رضااااااااااااااااااااااامام رضاااااااااااااااااااااا

این همون دختریه که اون روز من دنبالش راه افتادم و خیلی به دلم افتاده بود و فقط به خاطر امام رضا ازش گذشتم و گناه نکردم

خدایا گریه ام گرفته بود . که لطف اقا را ببین

کرمت را شکر آقا

گریه درمان دلم بود نمی دانستم

درد ما در ماندگان نیز دوایی دارد

و خلاصه از احوالاتم فهمیده بودند که من راضی هستم

چی بگم

خلاصه اونها هم خوشحال

بعد مادر دختره(مادر خانم ما )گفت علی آقا میشه یه خواهشی کنم؟؟

گفتم بفرمایید:

گفت:خودتون می دونید ها اگه پذیرفتید

میشه عروسی نگیرید و برید سفر کربلا

تا  گفت کربلا دیدم آقا امام رضا(علیه السلام)  دومین خواسته ام را نیز داد

گریه ام بیشتر شد

و دیگه خودم را نمی تونستم نگه دارم

 پدر دختره گفت علی آقا گریه نکن

چند لحظه گذشت پرسید: 

ببینم رشته ات چیه؟؟

گفتم :حسابداری

گفت:به به خب مدیر مالی شرکت ما هم جور شد

خلاصه دوست عزیز

ببین یک بار علی اقا حرف خدا را گوش داد فقط به خاطر امام رضا وامام رضا هم چطور دستش را گرفت!!!

و از اون طرف هر کسی که با کار هاش  دل اونها را بشکنه خود بخود با اعمالش خودش را مستوجب گرفتاری و بی حالی و سرگردانی و ........... می کنه

بر دوش دلم بار غمت سنگین است

دور از تو همیشه قبل من غمگین است

آنگاه که دلت شکست یادت باشد

تاوادن شکستن دل ما اینست

یهودی و ارمنی و از همه جای جهان میان و از آقای ما و از ولی نعمتهای ما میگیرن ولی ما هواسمون نیست

دلت نمی خوا با امام رضا حرف بزنی؟؟؟؟؟

فقطه یه سئوال؟

از خانمها؟

امام رضایی که مادرش زهرا(سلام الله علیها)که کور را دید ازاتاق رفت بیرون.

زهرایی که با هیچ نامحرمی رو در رو حرف نزد

آیا راضی هست از معاشرت ما با نامحرم هایی که اصلا نمی دونیم چطور آدمهایی هستند

و برای آقایان:

امام رضایی که پدرش علی به دختران جوان سلام نمیداد

امام رضایی که وقتی به پدرش گفتند از زنی در  فلان جا خلخال کندندفرمودند: اگر بمیریم جا دارد

امروز از رابطه نامشروع ما با جنس مخالف راضیه؟؟؟

اینه راز از یبن رفتن برکت؟

اینه راز از بین رفتن مهر و محبت و تاثیر نکردن کلام

اینه راز خیلی از دردسرها!!!!! 

اینه رازگره افتادن تومراحل زندگیمون از درس, ازدواج, خانواده و ............

دوست عزیز:اینها از ما چیزی نخواستند

بیااز 1440 دقیقه روزت 17 دقیقه اش را به خدا اهمیت بده دراول وقت وبعد از نماز صبح 100 تا صلوات هدیه بده به امام رضا(علیه السلام) انشاء الله می بینی

هرگز ندهد فرصت گفتار به محتاج کریم

گوش این طایفه آواز گدا نشنیده است

imamreza.jpg

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم


87/2/17::: 9:23 ص
نظر()
  
پیامهای عمومی ارسال شده
+ قرآن را تفسیر کردند... آیه آیه... شرح کردند... شرحه شرحه... ورق ورق... اربا اربا...


+ سرشکستن امام سجاد ع) امام سجّاد س?م الله عل?ه سر خود را به ?اد مص?بت پدرش شکست امام سجاد س?م الله عل?ه به مناسبت? که مصائب امام حس?ن س?م الله عل?ه را شن?دند ) کس? برای ا?شان مصائب? را ?اد آوری کرد » قام عل? طوله و نطح الجدار بوجهه فکسر انفه و شج ّ رأسه و سال دمه عل? صدره و خر ّ مغشّ?ا عل?ه من شدة الحزن و البکاء « تمام قد حضرت ا?ستاد و صورت خود را به د?وار منزل کوب?د پس ب?ن? آنحضرت و سر ا?شان شکست


+ اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
+ امام کاظم(سلام الله علیه): مردى از قم مردم را به حق فرا مى‏خواند و بر گرد او مردمانى فراهم مى‏آیند که چونان پاره‏هاى آهن استوارند، طوفان‏ها آنها را به لرزه نمى‏اندازد و از جنگ خسته نمى‏شوند و بزدلى نشان نمى‏دهند، به خدا توکّل دارند و فرجام از آنِ پرهیزگاران است. میزان الحکمة ج 2 ص
+ بیانیه زنجیره فجرآفرینان ؛ جبهه وبلاگی غدیر


+ 5هزارتا صلوات برای سلامتی مادرم تا کی تموم بشه خدا میدونه


+ انسان یا انسانیت یا انسان بودن/به حقیقت آدمی باش


+ هرگز کاری جز برای رضای خدا نکن_ سیدشهیدان اهل قلم مرتضی آوینی.. کجایی ای راوی فتح


+ توی پیام رسان مشغول باشید


+ توی این گرما.......به به